هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه معشوق با زیبایی‌اش او را مبهوت و بی‌هوش کرده است. شاعر تأکید می‌کند که دیدن معشوق آن‌قدر ارزشمند است که می‌تواند تمام دنیا را فراموش کند و حتی دردها را به لذت تبدیل می‌کند. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که حلقه‌ای به گوش او بیندازد تا نشان‌دهنده بندگی او باشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۴۸

دزدانه در آمد از درم دوش
افگنده کمند زلف بر دوش

برخاستم و فتادم از پای
چون او بنشست، رفتم از هوش

گشتم به نظاره جمالش
حیران و خراب و مست و بیهوش

آن نرگس نیم مست جادوش
آهوبره ای به خواب خرگوش

هر کس که ببیندت به یک روز
ملک دو جهان کند فراموش

بی روی تو نوش می شود نیش
وز دست تو نیش می شود نوش

یک حلقه به گوش خسرو انداز
کو بنده تست و حلقه در گوش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.