هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بخت بد و دوری از معشوق رنج می‌برد. او از خیالات معشوق می‌نالد و خود را در گرداب عشق و حسرت گم کرده است. شاعر از جفاهای معشوق شکایت دارد و احساس می‌کند که در این راه حتی جان خود را نیز فدا کرده است. در نهایت، او به سرنوشت خود تسلیم شده و از معشوق می‌خواهد که به یاد او باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و حسرت‌آلود است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۱۵۲

سالها خون خورده ام از بخت بی سامان خویش
تا زمانی دیده ام روی خوش جانان خویش

از خیال او چه نالم؟ رفت چو کارم ز دست
من به خون خویش پروردم بلای جان خویش

بس که خود را گم کنم شبها به گرد کوی تو
ره نیابم باز سوی خانه ویران خویش

مزد دندانم بر آن دردم که خیزد بس بود
بی تو چون انگشت حسرت خایم از دندان خویش

گر کشندم بهر او پیش و به من آتش زنند
تا همی سوزم، همی بینم رخ سلطان خویش

شهسوار عاشقان را در رهت سر خاک شد
تو کجا داری سر دیوانه یکران خویش؟

می کشم خاک درت در چشم و کشته می شوم
چند خونابه خورم زین دیده گریان خویش

از جفای تست خون اندر دل خسرو مدام
از وفا نبود که باشم در پی سامان خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.