هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف یک شب خوش با جام باده، مهتاب، و معشوق می‌پرد. او از لحظات عاشقانه و مستی و گفت‌وگو با معشوق یاد می‌کند، اما در پایان با حسرت از گذرا بودن آن لحظات سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ اشاره به مصرف شراب و مفاهیم عاشقانه‌ای که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۵۹

دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب خوش
وان پسر مهمان و عشرت را همه اسباب خوش

سوی لب می برد جام وانگبین می گشت می
بس که می را چاشنی می داد زان جلاب خوش

از خم ابرو سخن می گفت آن خورشید رو
من نماز چاشت می کردم در آن محراب خوش

گفتم امشب خرم و خوش دیدمت در خواب، گفت
پاسبان خفته نباید، گر چه بیند خواب خوش

خواب بود آن یا خیال، آخر کجا شد آن نشاط؟
از لب و روی و شراب و خلوت و مهتاب خوش

بر لبش تا سرخ کردم دیده، پر خون ماند چشم
جوشش خون را فرو نشاند از لب عناب خوش

خسروا، خوش خوش ز دیده خون نابی می خوری
تا منم از چشم خود هرگز نخوردم آب خوش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.