هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، احساسات شاعر را نسبت به معشوق بیان می‌کند. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و از عشق بی‌پایان خود می‌نالد. او حتی حاضر است به خاطر معشوق جان خود را فدا کند و مرگ را با آغوش باز می‌پذیرد. شعر پر از تصاویر زیبا و احساسات عمیق است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند مرگ و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۱۸۴

قبا و پیرهن او که می رسد به تنش
من از قباش به رشکم، قبا ز پیرهنش

کرشمه می کند و مردمان همی میرند
چه غم ز مردن چندین هزار همچو منش

عجب، اگر نتوان نقش خاطرش دریافت
ز نازکی بتوان دید روح در بدنش

طفیل آنکه کسان را به زلف در بندی
بیار یک رسن و در گلوی من فگنش

به کوی او که شوم خاک، نیست غم مگر آنک
ز باد گرد غم آلود من رسد به تنش

شهید عشق که شد یار در زیارت او
مبارک آمد و فرخنده خلعت کفنش

وصال با وی ازین بیش نیست عاشق را
که کشته گشت و در آمد به زلف پر شکنش

زبان که خواست ز تو، خسروا، نکردی فهم
کنایتی ست که برگیر تیغ و سرفگنش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.