هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به باد خطاب می‌کند و از او می‌خواهد که پیامش را به معشوق برساند. او از عشق و دل‌تنگی‌هایش می‌گوید، از ملاقات‌های پرشور و احساسی با معشوق یاد می‌کند و از بیم رقیبان و دشواری‌های عشق سخن می‌راند. در نهایت، شاعر به عشق بی‌پایان خود اشاره می‌کند و از پنهان‌کاری در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و تمثیل‌های به‌کار رفته نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۱۷

ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ساکنک
احوال من در گوش او یک لحظه بر خوان ساکنک

گر خسته ای آمد به جان، گر زنده می خواهی دلی
از لعل شکر بار خود بفرست درمان ساکنک

رفتم ز جان برخاستم در خواب بود آن نازنین
از خواب خوش برخاستم ترسان و لرزان ساکنک

چون خاست او از خواب خوش، افتادم اندر پای او
برداشت سر از پای خود خندان و نازان ساکنک

گفتم که ای گلروی من، وقتی نگشتی آن من
گفتا که من آن توام، بیم رقیبان ساکنک

با یار بودم ساعتی رفتم، به باغ و بوستان
در باغ و بستان آمدم افتان و خیزان ساکنک

بر روی و مویش بوسه ها می دادم و می گفت او
چون کافران غارت مکن آخر مسلمان ساکنک

دشنامها می داد او هر دم به زیر لب مرا
من روی خود بر پای او نالان و مالان ساکنک

خسرو اگر در کوی تو رفتن نداند روز را
لابد رود در نیم شب از خلق پنهان ساکنک
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.