۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۵

مسلمانان برفت از دست من دل
چو دیدم آنچنان شکل و شمایل

جهانی را بدین شکل و شمایل
همی بینم چو خود امروز مایل

زهی صانع خدا کز لطف بنگاشت
از این سان صورتی از آب و از گل

نباشد چون جمالت مجلس افروز
اگر خورشسید بنشیند به محفل

دلم منزل به زلفت کرد، گویی
نخواهد رفت ازین فرخنده منزل

تنم کز خاک گردد نقش مهرت
ز نعش جان نخواهد گشت زایل

ملامت می کنند اصحاب ما را
ز درد ما مگر هستند غافل

ندارم طاقت درد فراقت
فراق دوستان کاری ست مشکل

درین ره، خسروا، دیوانه می باش
نمی باید شنیدن پند عاقل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.