هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ چیزی جز زاری و التماس برای وصال ندارد. او از اشک‌های بی‌پایان و نامه‌های خونین خود به معشوق می‌گوید، اما پیامی از سوی معشوق دریافت نمی‌کند. شاعر تأکید می‌کند که در حریم دل، تنها خیال معشوق جای دارد و عقلای عالم از حال او بی‌خبرند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲۲۷

ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ملول
خیر بادت می کنم یک سجده فردا قبول

زور و زر باشند اسباب وصال، اما مرا
نیست چیزی غیر زاری در تمنای وصول

بس که چشمم سیل خون می بارد از هجران تو
کاروان در ره نمی یابد ز گل جای نزول

دمبدم از خون دل با تونویسم نامه، لیک
جز نسیم صبحدم دیگر نمی یابم رسول

در حریم کعبه روحانیان، یعنی که دل
جز خیال دوست کس را نیست امکان نزول

تا بخواند آیت عشق از خط مشکین بار
رفت از یادم روایات فروغ بی اصول

عاقلان گر غافلند از حال خسرو، عیب نیست
از مجانین کی خبر دارند ارباب عقول؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.