هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق و رنج عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از دوری یار و آزارهای دل ناشی از آن شکایت می‌کند. او از رفتارهای ناهنجار یار و غمزه‌هایش می‌نالد که هر لحظه بر رنج او می‌افزاید. شاعر با وجود پندهای دوست، به دلیل پریشانی دل، تحمل این شرایط را دشوار می‌یابد. او از بی‌خوابی و آزارهای شبانه می‌گوید و در نهایت، از بخت بد خود سخن می‌گوید که نمی‌تواند احساساتش را openly بیان کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و پریشانی دل نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۲۸

می رود یار و مرا آزار می ماند به دل
وای مسکینی کش آن رفتار می ماند به دل

زیستن دشوار می بینم که از غمزه مرا
اندک اندک هر زمان آزار می ماند به دل

پند می گویی، ولی معذور داری دوست، زانک
دل پریشان دارم و دشوار می ماند به دل

گر شود، جانا، دلم زیر و زبر بر حق بود
زانکه زلف تو نه بر هنجار می ماند به دل

وه که جانم بر لب آمد، چند بیخوابی کشم
کاندکش می بینم و بسیار می ماند به دل

گر نخواهی کشتنم غمزه زنان زین سو میا
کان مژه هر شب مرا چون خار می ماند به دل

این هم از بخت است کت در دل نباید گفت من
ورنه از خسرو همین گفتار می ماند به دل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.