هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و نداشتن دل و صبر می‌گوید. او بیان می‌کند که عشق او را رسوا کرده اما از این بابت شرمنده نیست. همچنین، او از نداشتن عقل و فرهنگ سخن می‌گوید و خود را با خسرو و فرهاد مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و ادبی نیاز به دانش پیش‌زمینه دارند.

شمارهٔ ۱۲۸۴

مرا دل ده که من سنگی ندارم
به جز خون جگر رنگی ندارم

دل من برده ای نیکوش، می دار
وگر بد داریش جنگی ندارم

سر کویی گرم رسوا کند عشق
چو من عاشق شدم، ننگی ندارم

سرود درد خود با خویش گویم
که نالان تر ز خود چنگی ندارم

ز من تا صبر صد فرسنگ راه است
ولی من پای فرسنگی ندارم

دهندم پند و با من در نگیرد
که من عقلی و فرهنگی ندارم

منم خسرو که از غم کوه فرهاد
به سینه دارم و سنگی ندارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.