هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری از معشوق سخن می‌گوید و از غم و اندوهی که بر او چیره شده است. او از بی‌صبری و تحمل مصائب عشق می‌نالد و از این که دوستانش او را ترک کرده‌اند، شکایت دارد. شاعر با بیان این که در عشق زنده‌مانده است، از شدت علاقه و آرزوی دیدار معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید غم و اندوه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۳۲۶

ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ایم
رحمتی، ای دوستان، کز دوست تنها مانده ایم

سخت جانیم و بلاکش ز آرزوی روی دوست
زنده کم ماند کسی در عاشقی، ما مانده ایم

هجر خواهد کشت اکنون که به چندین عاشقی
تاکنون ناکشته زان بی رحم رعنا مانده ایم

صبر تا با کار گردش از بلای ما گریخت
ما و بی صبری و محنت جمله یک جا مانده ایم

گر بگویم، ای مسلمانان، نشاید منع، از آنک
دردمندیم و ز روی یار زیبا مانده ایم

دوستان از ما جدا گشتند، چون خون نگرییم؟
هیچ می دانید آخر کز کیان وامانده ایم؟

گر بیایی جان خسرو، زیستم، ورنه ز شوق
مردن آمد یا خود اینک بر سر پا مانده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.