هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد روزهای خوشی می‌پردازد که در کنار یار خود سپری کرده است. او از عشق و دل‌بستگی به معشوق، زیبایی‌های او و لحظات ناب عاشقانه سخن می‌گوید. همچنین، از درد فراق و اندوه ناشی از دوری یار شکایت می‌کند و به گذر عمر و کمیاب بودن لحظات شاد اشاره می‌نماید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق و گذر زمان نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۱۳۲۵

ای خوش آن روزی که ما با یار خود خوش بوده ایم
باده نوشان زان لب لعل شکروش بوده ایم

روی او خوش خوش همی دیدیم و می دادیم جان
جان فدای آن دمی کز روی او خوش بوده ایم

قامت او تیر و قد او کمان هر دو بهم
الغرض زان شست زلفش در کشاکش بوده ایم

دی به پای من زره ببریده و من ساخته
ما به دیده زیر پایش نقش مفرش بوده ایم

از خیال او که سر تا پای باشد نقشبند
پای تا سر همچو دیبای منقش بوده ایم

انقلاب چرخ بنگر کز پی یک روزه دل
مدتی از محنت هجران مشوش بوده ایم

بهر یک ساعت که دست اندر کف او داشتیم
روزها از دوری او دست در کش بوده ایم

سی و هشت عمر در شش پنج غم شد سر به سر
شادمان زین عمر روزی پنج یا شش بوده ایم

هر کسی گوید که سوزی داشت خسرو پیش از این
این زمان خاکستریم، ار وقتی آتش بوده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.