۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۸۳

گذشت آن که من صبر و دین داشتم
تو گویی، نه آن و نه این داشتم

همی رفت و پابوس زهره نبود
هم از دور رو بر زمین داشتم

بدیدم در آن پایه زندگی
که من مردن خود یقین داشتم

رقیبش ز ننگم نگشت، ار نه من
سر و تیغ در آستین داشتم

به یادش ز خورشید می سوختم
همین سایه ای همنشین داشتم

مسوز از گمان صبوریم، ازآنک
نماند آن که من پیش ازین داشتم

فتادم به چاه زنخ، گر چه من
چو خسرو دلی دوربین داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.