هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد ناشی از آن می‌گوید و با تصاویری مانند خراشیدن جان، پاشیدن خون از چشم‌ها، و دیوانگی در میخانه‌ها، احساسات خود را بیان می‌کند. او از زندگی فقیرانه خود می‌گوید و اینکه به جای گنج شاهان، به زیبایی چهره‌ها دل بسته است. در نهایت، شراب را به عنوان تسکین‌دهنده دردهایش می‌ستاید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و از استعاره‌هایی مانند شراب و دیوانگی استفاده شده که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج و زهد نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.

شمارهٔ ۱۴۸۲

ز عشقت من خسته جان می خراشم
چگونه ز هر دیده خونی نپاشم؟

به یک جرعه ای، ساقیا، جمله زهدم
کزین بیشتر می نیرزد قماشم

سر گنج شاهان ندارم، مرا بس
رخ خوبرویان وجوه معاشم

به میخانه ها بس که دیوانه گشتم
مرا دیو گیرد چو زو دور باشم

چو بر سر کله شد سفال شرابم
ز سر خود سزد، گر سفالی تراشم

زهی سرخ رویی خسرو که خوش خوی
به سنگ در میکده زد فراشم
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.