هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق نافرجام، فراق و درد دوری از معشوق سخن میگوید. او از بیقراری، اشتیاق دیدار و حتی حسادت به سگانی که نزد معشوق هستند، مینالد. شاعر آرزو میکند که بتواند در راه عشق فداکاری کند و غمهای معشوق را تنها خودش تحمل کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات مانند «ای خوش آن دم که برانی به گلویم شمشیر» ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۴۸۹
چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم
چه غمت دارد بگذار که رسوا باشم
در فراق تو که داند که کجا خاک شوم؟
بخت آن کو که من اندر ته آن پا باشم؟
شب ندانم ز پی دیدن او چون گذرد
بس که تا روز در اندیشه فردا باشم
ای خوش آن دم که برانی به گلویم شمشیر
من در آن فرصت سویت به تماشا باشم
تا به جز من نخورد کس غم تو بیشتری
از پی خوردن غمهای تو تنها باشم
رشکم آید که سگان بر سر کویت گردند
گر بفرمایی من نیز همانجا باشم
وعده ای خواهم و در بند وفا نیز نیم
غرض آن است که باری به تقاضا باشم
از سرم در گذران خواب خوشت خوش بادا
عاشقم من همه شب در غم و سودا باشم
حجت بندگی من خط یار است، از آنک
خسروم، من که غلام خط زیبا باشم
چه غمت دارد بگذار که رسوا باشم
در فراق تو که داند که کجا خاک شوم؟
بخت آن کو که من اندر ته آن پا باشم؟
شب ندانم ز پی دیدن او چون گذرد
بس که تا روز در اندیشه فردا باشم
ای خوش آن دم که برانی به گلویم شمشیر
من در آن فرصت سویت به تماشا باشم
تا به جز من نخورد کس غم تو بیشتری
از پی خوردن غمهای تو تنها باشم
رشکم آید که سگان بر سر کویت گردند
گر بفرمایی من نیز همانجا باشم
وعده ای خواهم و در بند وفا نیز نیم
غرض آن است که باری به تقاضا باشم
از سرم در گذران خواب خوشت خوش بادا
عاشقم من همه شب در غم و سودا باشم
حجت بندگی من خط یار است، از آنک
خسروم، من که غلام خط زیبا باشم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.