هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از گرفتاری در دام عشق، رنجهای عاشقانه و بیقراری خود سخن میگوید و تأکید میکند که حتی با وجود درد و رنج، حاضر نیست از این عشق دست بکشد. او از زنجیر عشق، غمزههای خونخوار معشوق و بیقراری خود در کوی او یاد میکند و در نهایت، آزادی را در گرو عشق میداند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال بهطور کامل قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته (مانند «غمزه خونخوار» و «خونها خورم») ممکن است برای سنین پایین نامناسب یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۴۹۳
گر من به کمند تو گرفتار نباشم
افتاده درین سایه دیوار نباشم
آخر ز تو چیزی ست درین سینه، وگرنه
چندین به سر کوی تو بیدار نباشم
زنجیر گشایم، ببرد زلف تو، گر من
نوبرده آن غمزه خونخوار نباشم
خونها خورم و شکر تو گویم که ازین می
یک لحظه ز اقبال تو هشیار نباشم
خوش وقت دلی که بود آزاد که باری
من می نتوانم که گرفتار نباشم
چون خاص خیالت شدم، ای جان و خرد، دور
آن به که کنون پهلوی اغیار نباشم
گویند که «خسرو مگری » وای که چندین
بیرون نتراود، اگر افگار نباشم
افتاده درین سایه دیوار نباشم
آخر ز تو چیزی ست درین سینه، وگرنه
چندین به سر کوی تو بیدار نباشم
زنجیر گشایم، ببرد زلف تو، گر من
نوبرده آن غمزه خونخوار نباشم
خونها خورم و شکر تو گویم که ازین می
یک لحظه ز اقبال تو هشیار نباشم
خوش وقت دلی که بود آزاد که باری
من می نتوانم که گرفتار نباشم
چون خاص خیالت شدم، ای جان و خرد، دور
آن به که کنون پهلوی اغیار نباشم
گویند که «خسرو مگری » وای که چندین
بیرون نتراود، اگر افگار نباشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.