هوش مصنوعی: شاعر از عشق و دلباختگی خود به جوانان زیبا و بی‌وفا می‌گوید که با نگاه‌هایشان او را می‌کشند. او از راستگویی نداشتن آنان و رنجش دلش شکایت دارد، ولی با این حال جان و دلش فدای آنان است. در پایان، شاعر به بی‌فایده بودن سخن گفتن با افراد سنگدل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۵۲۹

زین خوش پسران و شکل ایشان
بیگانه شدم ز جمله خویشان

خوبان همه شهر و یک دل من
بیچاره دلم به دست ایشان

با ما سر راستی ندارند
این کج کلهان مو پریشان

کشتند به تیغ غمزه ما را
این سخت دلان سست کیشان

جانا، مگذر نمک فشانان
بر سوختگان و سینه ریشان

ای جمله نیکوان فدایت
لیکن دل و جان من فدیشان

گر خون ریزی ز صد چو خسرو
با گرگ چه دم زنند میشان؟
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.