هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و به دوستی اشاره می‌کند که مانند دیگر یاران رفتار نکرده است. او از عشق و دیوانگی ناشی از سایه‌ی زلف معشوق سخن می‌گوید و از غربت و غم خود می‌نالد. با وجود همه‌ی این دردها، همچنان امیدوارانه منتظر دیدار معشوق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۵۳۰

ای آرزوی امیدواران
ای مرهم درد دل فگاران

از دشمنی آنچه بود، کردی
ای دوست، چنین کنند یاران؟

تا سایه زلف تو بدیدم
دیوانه شدم چو سایه داران

افگند تنم چو موی باریک
در زیر گلیم سوکواران

می گریم بر غریبی خویش
چون ابر به موسم بهاران

گر شرح دهم غم تو صد سال
یک قصه نگویم از هزاران

آن ها که تو می کنی برین دل
از دل نشنود به روزگاران

با این همه چشم بر سر راه
می دارم چون امیدواران

تا کی گذری به سوی خسرو
چون بر سر کشت خشک باران
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.