هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از جدایی و دوری از معشوق است. شاعر از غم فراق شکایت کرده و احساس گمگشتگی و بیقراری خود را توصیف میکند. او آرزو میکند که ای کاش هرگز معشوق را ندیده بود تا اینهمه رنج را تحمل نکند. شاعر تأکید میکند که هرگز غم معشوق را رها نخواهد کرد و حتی اگر در این غم زنده بماند، تنها مرگ را از خدا میخواهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل احساسات عمیق و پیچیدهای مانند غم شدید، یأس و تمایل به مرگ است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامناسب باشد. درک این سطح از احساسات معمولاً به بلوغ عاطفی بیشتری نیاز دارد.
شمارهٔ ۱۵۳۲
تا از بر تو جدا شدم من
یارب که غمت چه کرد با من
از دیدن تو ز دست رفتم
ای کاش ندیدمی ترا من
سیماب شدی و از خیالت
در خویش گمم چو کیمیا من
رفت آن که به یکدیگر رسیدیم
من بعد کجا تو و کجا من
گیرم به غمم رها کنی تو
هرگز غم تو رها کنم من!
گر زنده بمانم اندر این غم
جز مرگ نخواهم از خدا من
کس نیست بدین ستم گرفتار
با خسرو دل شکسته یا من
یارب که غمت چه کرد با من
از دیدن تو ز دست رفتم
ای کاش ندیدمی ترا من
سیماب شدی و از خیالت
در خویش گمم چو کیمیا من
رفت آن که به یکدیگر رسیدیم
من بعد کجا تو و کجا من
گیرم به غمم رها کنی تو
هرگز غم تو رها کنم من!
گر زنده بمانم اندر این غم
جز مرگ نخواهم از خدا من
کس نیست بدین ستم گرفتار
با خسرو دل شکسته یا من
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.