هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و رنج‌های عاشق است. شاعر از جدایی، طعنه‌های دیگران، و انتظار کشنده سخن می‌گوید، اما در نهایت تسلیم عشق شده و حتی رضایت به مرگ در این راه دارد. او از معشوق می‌خواهد که اگر قصد کشتنش را دارد، دست کم با یک سخن یا حتی دشنام این کار را انجام دهد. شعر همچنین به مفاهیمی مانند عشق الهی، صبر، و رنج‌های روحی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه تلخ است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵۳۹

هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خویشتن
هر بیدلی آمد به خود، من بر قرار خویشتن

زین سوی جور دشمنان، زانسوی طعن دوستان
خلقی به طعن و گفتگو، عاشق به کار خویشتن

ای پندگو، هر دم دگر چه آتشم در می زنی
من خود به جان درمانده ام با روزگار خویشتن

جانا، چو خواهی کشتنم در آرزوی یک سخن
باری به دشنامی مرا کن شرمسار خویشتن

می دانی آخر مردنم عمدا، چه می گویی سخن؟
درمانده ای را کشته گیر از انتظار خویشتن

تو در درون جان و من هر دم در اندوه دگر
یارب که چون پاره کنم جان فگار خویشتن

گر در خمار آن می ای کز کشتن عاشق چکد
این خون خود کردم بحل، بشکن خمار خویشتن

برداشتم ره در عدم، بگذاشتم دل در برت
گه گه مگر یادآوری از یادگار خویشتن

خود غمزه بر خسرو زنی، بر دیگران تهمت نهی
مانا به فتراک کسان بندی شکار خویشتن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.