هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، جدایی، و اشتیاق به وصال معشوق سخن می‌گوید. او از غم‌ها، ذوق عشق، و حالات روحی خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که بار دیگر به او توجه کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند شکستن قفس جان و پرواز به سوی معشوق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ذکر کشتن' و 'جنگ کهن' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵۳۸

مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو باز کن
گم گشتگان عشق را پنهان یکی آواز کن

غمهاست در هر دل ز تو، هر یک به دیگر چاشنی
ما نیز گرم ذوق غم با هر یکی انباز کن

گو تا مرا در کوی تو سوسند پیش عاشقان
بازار تو چون گرم شد، بر من دو دیده باز کن

گه جان درون و گه برون، کارم مگر یکتا شود
نازی که اول کرده ای، یک بار دیگر باز کن

پیش رقیب کافرت در داد ما را چشم تو
گر ذکر کشتن می کنی، هم ذکر آن غماز کن

باز آمد این باد صبا، آورد بویی از چمن
ای مرغ جان، بشکن قفس، هم سوی او پرواز کن

بگشاد عشق از دیده خون، نالان شو، ای شخص نگون
آمد شراب تو کنون، جنگ کهن را ساز کن

چون زاهد ما توبه را بشکست، عاشق شد ترا
خواهی برو جرعه فشان، خواهیش سنگ انداز کن

گر بت پرستان را رسد بر تارک از خواری لگد
آغاز آن، ای محتسب، زین پیر شاهد باز کن

خسرو، تو بر وی کی رسی، لیکن به کویش کن گذر
در خاک با هر ذره ای بنشین، بیان راز کن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.