هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و فراق معشوق مینالد و از او میخواهد که بازگردد و رنجهای او را ببیند. شاعر با بیان احساسات عمیق خود، از سوزش دل و درد عشق سخن میگوید و از معشوق میخواهد که حتی برای یک بار هم که شده بازگردد و حال او را ببیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۵۴۹
رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی و ببین
سینه ای دارم ز هجر افگار، باز آی و ببین
بر سر راه تو زان بادی که از سویت رسید
دیده من پر خس و پر خار، باز آی و ببین
گر بیایی و ببینی حال من از گفت من
بو که بزیم جان من، یک بار باز آی و ببین
چون تو رفتی از من و من از خود، کنون لطف کن
گاه رفتن آخرین دیدار، باز آی و ببین
من نمی گویم «بیا، وین شخص چون مویم نگر»
از خم گیسوی خود، یک بار بازآی و ببین
گر ندیدی سوزش مجنون ز درد و داغ عشق
درد و داغ خسرو غمخوار، باز آی و ببین
سینه ای دارم ز هجر افگار، باز آی و ببین
بر سر راه تو زان بادی که از سویت رسید
دیده من پر خس و پر خار، باز آی و ببین
گر بیایی و ببینی حال من از گفت من
بو که بزیم جان من، یک بار باز آی و ببین
چون تو رفتی از من و من از خود، کنون لطف کن
گاه رفتن آخرین دیدار، باز آی و ببین
من نمی گویم «بیا، وین شخص چون مویم نگر»
از خم گیسوی خود، یک بار بازآی و ببین
گر ندیدی سوزش مجنون ز درد و داغ عشق
درد و داغ خسرو غمخوار، باز آی و ببین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.