هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و پراحساس، توصیف زیباییهای معشوق و دردهای عشق را با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا بیان میکند. شاعر از موهای معشوق، لبهای شیرین، و چهرهی جذاب او سخن میگوید و از درد فراق و عشق نافرجام شکوه میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانهی عمیق و استعارههای شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'داغهای خنجر بیدادمند' ممکن است حسی از غم یا درد را منتقل کنند که برای کودکان مناسب نیست.
شمارهٔ ۱۵۵۱
آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببین
وان شراب آلوده لبهای چو قند او ببین
دل در آن زلف است، عذرش مشنو، ای باد صبا
مو به موی او به خود پیوند و بند او ببین
ای که می بافیش مو، آهسته تر کن شانه را
ریش دلها را به جعد چون کمند او ببین
هان و هان، ای چشم من، کاندر کمین آن رخی
جان من، بر آتش سینه سپند او ببین
ای رقیب، ار می کشی اول دل من پاره کن
داغهای خنجر بیدادمند او بین
دل اسیر عشق شد، اقبال بخت من نگر
سر فدای تیغ شد، بخت بلند او ببین
پیش من روزی سواره می گذشت، آهم بجست
اینک اینک داغ بر ران سمند او ببین
جان من، مخرام غافل پیش هر درمانده ای
ناگهان آهی ز جان مستمند او ببین
پند خسرو شاهد ساقیست، هان تا نشنوی
خان و مان های خراب اینک ز پند او ببین
وان شراب آلوده لبهای چو قند او ببین
دل در آن زلف است، عذرش مشنو، ای باد صبا
مو به موی او به خود پیوند و بند او ببین
ای که می بافیش مو، آهسته تر کن شانه را
ریش دلها را به جعد چون کمند او ببین
هان و هان، ای چشم من، کاندر کمین آن رخی
جان من، بر آتش سینه سپند او ببین
ای رقیب، ار می کشی اول دل من پاره کن
داغهای خنجر بیدادمند او بین
دل اسیر عشق شد، اقبال بخت من نگر
سر فدای تیغ شد، بخت بلند او ببین
پیش من روزی سواره می گذشت، آهم بجست
اینک اینک داغ بر ران سمند او ببین
جان من، مخرام غافل پیش هر درمانده ای
ناگهان آهی ز جان مستمند او ببین
پند خسرو شاهد ساقیست، هان تا نشنوی
خان و مان های خراب اینک ز پند او ببین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.