هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد تا با نوازش‌ها، نگاه‌ها، و رفتارهایش جان تازه‌ای به او ببخشد. شاعر از درد عشق و بی‌وفایی می‌نالد و درخواست درمان و توجه دارد. همچنین، در ابیات پایانی به مفاهیم سلطنت و فرمانروایی نیز اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به درد و رنج عشق و مفاهیم انتزاعی ممکن است نیاز به بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵۶۱

عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن
خستگان را گه گه از پاسخ جفایی تازه کن

غمزه را آشفته ساز و خون ما بر خاک ریز
خنده را بر لب گمار و خون بهایی تازه کن

بوسه دزدیده خواهم، گر نه بدهی ظاهرا
وعده پوشیده ده، لب را گوایی تازه کن

لعل تو درمان جان است و لبم را دردمند
دردمند خویش را، آخر دوایی تازه کن

بی وفایی را دهان بربسته ای، بگشا دهان
یا ز ما خون ریز یا با ما وفایی تازه کن

صبحدم بویی ز زلف خود سوی خسرو فرست
ملک افریدون و خاقان بر گدایی تازه کن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.