هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که زندگی بدون عشق و غم‌های آن ممکن نیست و صبر در این راه بی‌فایده است. شاعر از ناامیدی، دل‌تنگی و وابستگی به معشوق می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی در سخت‌ترین شرایط نیز نمی‌توان از عشق دست کشید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۶۱۶

در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیستن
تا غمش در سینه باشد، شاد نتوان زیستن

دشمنی چون عشق در بنیاد دل افشرده پای
بر امید صبر بی بنیاد نتوان زیستن

قوت جان من تویی، چند از صبا بویی و بس
آخر این کس مردن است، از باد نتوان زیستن

دل مرا شاهد پرست و ناز آن بدخو بلا
با چنین دل از بلا آزاد نتوان زیستن

من به جان مرغ اسیر و خلق گوید صبر کن
ایمن اندر رشته صیاد نتوان زیستن

هر کجا گفتار شیرین رخنه در جان افگند
حاضر مردن کم از فرهاد نتوان زیستن

گر چه من سختی کشم، آخر جفا را هم حد است
هم تو دانی کاندرین بیداد نتوان زیستن

روزگار من پریشان شد ز یاد زلف تو
در چنین ویرانه آباد نتوان زیستن

جور کش، خسرو، مزن دم از جفای دوستان
روز و شب با ناله و فریاد نتوان زیستن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.