هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و رنج‌های ناگفتنی سخن می‌گوید. شاعر از احساساتی عمیق و دردهایی نامفهوم صحبت می‌کند که بیان آن‌ها دشوار است. او به عشق، غم، و ناامیدی اشاره می‌کند و از می‌های ناب و رازآلود زندگی می‌گوید که توصیف‌ناپذیر هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۶۴۰

در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوان
مهر خورشید لقایی ست که گفتن نتوان

غم بالاش مرا کشت، نمی یارم گفت
راستی را چه بلایی ست که گفتن نتوان

هر نفس دم چو نی از پرده عشاق زدن
کار بی برگ و نوایی ست که گفتن نتوان

تا بدیدم خم ابروی هلال آسایش
قدم انگشت نمایی ست که گفتن نتوان

مهربانی که ندارد سر سودای کسی
در سر بی سر و پایی ست که گفتن نتوان

خسروا، داد ازین می که به مهرش بکشم
کین می ناب ز جایی ست که گفتن نتوان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.