هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و فراق، جوانی و هلاکت، و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. او از ظلم معشوق و بی‌توجهی‌اش گلایه می‌کند و از حیرت و خموشی خود می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به تقوا و زهد و تأثیرات عشق بر جان آدمی دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هلاکت جوانان و رنج عشق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۶۴۳

منم و خیال بازی شب و روز با جوانان
ز خط خوش تو با خود ورقم خیال جوانان

که زید به شهر ازینان که اسیر تو جهانی
تو چو خونیان ظالم ز کرشمه تیغ رانان

تو که پیر زهد و تقوی به خرامشی کشد صد
چه غمت بود عفاالله ز هلاکت جوانان

سخن فراقت از دل، هوس هلاک من شد
چو نفیر و آه و جانم به حضور ناتوانان

من و حیرت و خموشی، تو نشناسی این معما
که حدیث خوش نگفتی به زبان بی زبانان

چه کنم، چه حیله سازم که به جان رسید کارم
که ز طعن خلق نادان، به زبان کاردانان

تو اگر چه گاه گاهی نکنی نگه به خسرو
چه خوش است، وه که جانش به حدیث بدگمانان!
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.