هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌تنگی برای معشوق خود می‌گوید و از رنجی که به خاطر این عشق متحمل شده است سخن می‌راند. او از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند و از جفاهای دیگران به خاطر معشوق شکایت دارد. شاعر ابراز می‌کند که حاضر است هر رنجی را برای معشوق تحمل کند و از رقیبان می‌ترسد که مبادا او را از دیدار معشوق محروم کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۴۵

دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلای تو
بکن رحمی به جان من که گشتم مبتلای تو

اگر رای تو این باشد که من دانم جفا بینم
جفای جمله عالم را کشم، جانا، برای تو

میان بگشای، ورنه پیرهن صد چاک خواهم زد
که در دل بس که ره دارم من از بند قبای تو

رقیبت را نمی خواهم، الهی، نیست گردانش
که دایم می کند محروم ما را از لقای تو

اگر تو هر رقیبی را بجای بنده می داری
بحمدالله که خسرو را کسی نبود بجای تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.