هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از دیدن روی معشوق، موهایش و حتی بوی او به وجد می‌آید و از بی‌قراری و بی‌خوابی‌های ناشی از عشق می‌گوید. شاعر به حدی شیفته‌ی معشوق است که حتی فکر کردن به او را دلیل بی‌قراری خود می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی احساسات شدید عاشقانه هستند که مناسب‌تر است برای سنین بالاتر باشد.

شمارهٔ ۱۶۸۸

تا شدم چشم آشنا با روی تو
چشمه ها از من روان شد سوی تو

بس که مویت در خیال من نشست
در خیالم کین منم با موی تو

عاشق روی توام کز بس صفا
روی توان دیدن اندر روی تو

من کجا خسپم که از فریاد من
شب نمی خسپد کسی در کوی تو

گفتیم بی روی من در گل مبین
چون کنم، می آیدم زو بوی تو

نفگنی در گردنم دستی که نیست
این کمان را طاقت بازوی تو

سر به زانو مانده ام از دامنت
تا چرا بوسد سر زانوی تو

بنده خسرو از سر جان خواستت
تا نشیند ساعتی پهلوی تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.