۲۱۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹۳

همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان مجنون شو
تو، نافرمان بدخو را نمی گویم که اکنون شو

چه حاجت نامه های درد ما را مهر و اکردن
ببین عنوان خون آلوده و بر حرف مضمون شو

من امشب جان شیرین در سر و کار وفا کردم
تو در دولت بمان جاوید هر روزی بر افزون شو

بده سر جرعه و درکش ز جام شوق، ای زاهد
پس آنگه پای کوبان پیش آن لبهای میگون شو

به دیوار خرابات اوفگندم خرقه رسمی
حلالت کردم، ای دزد، از درون بستان و بیرون شو

مسافر می شود مهمان و دل همراه او، ای جان
هنوز او فرصتی دارد تو باری پیش ازو خون شو

نیاید عاقلان را، خسروا، سودای تو باور
گر این را محرمی خواهی، به گورستان مجنون شو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.