هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و نادیدن معشوق مینالد و حالات روحی خود را در مواجهه با این دوری توصیف میکند. او به یاد روزهایی میافتد که معشوق در کوچههایشان قدم میزد و دلها را میربود، اما اکنون دیدنش حتی با نگاه خشم یا جفا نیز برایش ارزشمند است. شاعر تفاوت بین نادیدن و دیدن معشوق را درک میکند و در نهایت اعتراف میکند که حتی اگر نخواهد غم بکشد، غم نادیدن معشوق اجتنابناپذیر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و صنایع ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۶۹۷
کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو
زین پس، ای دیده، کجا ما و کجا دیدن تو
آن کجا وقت که در کوچه ما به جولان رفتن
دل بدزدیدن و دزدیده به ما دیدن تو
آن به خونریز خود از چشم رضا دیدن من
و آن بر احوال من از چشم جفا دیدن تو
حال زار گذر من شب تیره دانی
که چه فرق است ز نادیدن تا دیدن تو
خواست خسرو که نبیند غمی، اما چه کند
دیدنی بود، نگارا، غم نادیدن تو
زین پس، ای دیده، کجا ما و کجا دیدن تو
آن کجا وقت که در کوچه ما به جولان رفتن
دل بدزدیدن و دزدیده به ما دیدن تو
آن به خونریز خود از چشم رضا دیدن من
و آن بر احوال من از چشم جفا دیدن تو
حال زار گذر من شب تیره دانی
که چه فرق است ز نادیدن تا دیدن تو
خواست خسرو که نبیند غمی، اما چه کند
دیدنی بود، نگارا، غم نادیدن تو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.