هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق یار می‌نالد و از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی می‌کند سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق و ناتوانی خود در کنار آمدن با این درد شکایت دارد و از مستی و بدنامی ناشی از این عشق نافرجام می‌گوید. شاعر در نهایت به یار التماس می‌کند که رشته این رابطه را بگسلد، چرا که دیگر امیدی به وصال نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، پرداختن به درد فراق و استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و شناختی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۱۷۰۶

دلم در عشق جانان گشته پاره
دل است آن شوخ را یا سنگ خاره

شبانگاه تو بر مه پاره آمد
مرا در دل غم آن ماه پاره

کنار خود نمی بینم ز گریه
که نتوان دید دریا را کناره

چو بگشادم به گریه چشم دربار
گشاد ابرو، پدپد آمد ستاره

دو بوسم داد دوش و تا به امروز
خرابم زان شراب مست کاره

من و مستی و بدنامی و زین پس
سگان رسوا و طفلان در نظاره

به عشقم چاره فرمایند یاران
ولی با یار بی فرمان چه چاره

نگارا، بگسلان سر رشته خود
که نتوان دوخت این دلهای پاره

اگر خون خورد خواهی، شیوه بگذار
که خسرو نیست طفل شیرخواره
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.