۴۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۱۹

ای آرزوی هزار سینه
وندر دل تو هزار کینه

هستم ز برت که هست پیدا
در جامه چو می در آبگینه

هر قطره خون ز چشم من هست
بر خاتم عاشقی نگینه

ای عقل که پندنامه خوانی
در آب روان کن این سفینه

طاقت به دلم نماند، یارب
انزل لقلوبنا سکینه

مجنون خراب سینه داند
اندوه من خراب سینه

ننگ همه عاشقانست خسرو
مپسند سفال در خزینه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.