هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از دیدن معشوق خود به وجد آمده، اما این عشق او را به نابودی کشانده است. شاعر از ناتوانی خود در برابر جمال معشوق سخن می‌گوید و از هوس‌های بی‌پایان و آتشین خود می‌نالد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند تقدیر، ناامیدی و رنج‌های عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج‌های عشقی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۲۸

مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره

به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن
شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره

هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس
به هزار دیده شبها به رخت کنم نظاره

چو روی به گشت میدان دل عاشقان بود گو
که ز لعل بادپایت جهد آتشین شراره

تو به ره روان و خلقی به هلاک مانده هر سو
چه غم آب تندرو را ز خرابی کناره

سر آن دو چشم گردم که چو هندوان رهزن
همه را ز نوک مژگان زده بر جگر کناره

چو زنم دم عیاری ته آن بلند ایوان
که به کنگر جلالش نرسد کمند چاره

مشمر، حکیم، طالع چو ز روز بد بگریم
که من آب خوش نخوردم به شمار این ستاره

چو ز دست رفت خسرو رگ جان مکش ز دستش
که به رشته دوخت نتوان جگری که گشت پاره
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.