هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج خود میگوید و از معشوق میخواهد که به او رحم کند و جانش را نگیرد. او بیان میکند که نالههایش بیدلیل نیست و از معشوق میخواهد که به فریادهایش گوش دهد. شاعر حتی حاضر است به شرط رسیدن به داد، کشته شود، اما اگر معشوق نخواهد او را بکشد، از او میخواهد که دادش را ندهد. او از معشوق میخواهد که جان و دلش را که در راه او فدا کرده، نگیرد. در پایان، شاعر خطاب به خیال میگوید که حتی اگر دوستش به دشمن تبدیل شود، او را فراموش نکند و از غم و اندوهی که به او تحمیل شده، شکایت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و رنج همراه است و ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۷۳۶
جان من بر دست بیدادم مده
دم به دم هر روز بر بادم مده
ناله من نیست بی دردسری
گوش را ره سوی فریادم مده
داد اگر خواهم، بخواهی کشتنم
ور نخواهی کشتنم، دادم مده
جان که در محنت بپروردم بخواه
دل که در خدمت فرستادم مده
دوست گر دشمن شود رفت ای خیال
تو همم دشمن شوی، یادم مده
می دهی کوهی ز غم جان مرا
خسروم آخر، نه فرهادم، مده
دم به دم هر روز بر بادم مده
ناله من نیست بی دردسری
گوش را ره سوی فریادم مده
داد اگر خواهم، بخواهی کشتنم
ور نخواهی کشتنم، دادم مده
جان که در محنت بپروردم بخواه
دل که در خدمت فرستادم مده
دوست گر دشمن شود رفت ای خیال
تو همم دشمن شوی، یادم مده
می دهی کوهی ز غم جان مرا
خسروم آخر، نه فرهادم، مده
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.