۲۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۳۶

جان من بر دست بیدادم مده
دم به دم هر روز بر بادم مده

ناله من نیست بی دردسری
گوش را ره سوی فریادم مده

داد اگر خواهم، بخواهی کشتنم
ور نخواهی کشتنم، دادم مده

جان که در محنت بپروردم بخواه
دل که در خدمت فرستادم مده

دوست گر دشمن شود رفت ای خیال
تو همم دشمن شوی، یادم مده

می دهی کوهی ز غم جان مرا
خسروم آخر، نه فرهادم، مده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.