هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، از عشق نافرجام و درد دل شاعر سخن می‌گوید. شاعر از چشم سیاه معشوق، زلف‌های او، و غم عشق خود می‌سراید و احساسات عمیق خود را با زبانی پراحساس بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، احساسات شدید و غمگینانه آن برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۷۳۸

ای جهان چشم سیاهت بسته
فتنه خود را به پناهت بسته

آسمان دست مه از رشته صبح
پیش آن روی چو ماهت بسته

غم پیچیده مرا چون طومار
پس به تعویذ کلاهت بسته

دیده ره داد ترا اندر چشم
خون دل آمده راهت بسته

دل من غرقه خون است که شد
در سر زلف دو تاهت بسته

خواب گر چشم جهان می بندد
ماند از آن چشم سیاهت بسته

خطت آورد سپه بر من و شد
مه به فتراک سپاهت بسته

جان برآرم ز زنخدان تو، تا
نشد از خط سر چاهت بسته
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.