هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از لحظات عاشقانه و نشاط‌آور در باغی با سایه‌ی ابر و آب سخن می‌گوید. او از حضور یار، خواب در سایه، می‌نوشی و موسیقی چنگ یاد می‌کند و از گرمای آفتاب و لطافت سایه می‌گوید. شعر پر از تصاویر احساسی و عاشقانه است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌های شعری است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین ممکن است برخی از مفاهیم برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۷۶۹

به باغ سایه ابرست و آب در سایه
ازین سبب من و جانان و خواب در سایه

به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت
چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه

فروغ روی تو تیزست، زلف بر لب نوش
ز آفتاب نهد آن شراب در سایه

مه منی و دل از روی تو به خط زان رفت
که سوخته رود از ماهتاب در سایه

کنون چو باد بیاید پیش از صبح
به گلشنی که درو باشد آب در سایه

به بانگ چنگ مگر ساقیم کند بیدار
چو خفته باشم مست و خراب در سایه

به بوستان منم امروز مجلسی و گلی
روانه کرده میی چون گلاب در سایه

در آفتاب همین ساقی است از رخ خویش
دگر صراحی و نقل و شراب در سایه

هوای گرم و تو نازک، برون مرو، جانا
بنوش با من میهای ناب در سایه
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.