هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج شاعر از عشق یکطرفه و جفای معشوق است. شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند، اما معشوق به حرفهای او گوش نمیدهد و تنها به خود میاندیشد. شعر پر از استعاره و تشبیههای زیبا است و احساسات عمیق شاعر را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده، و احساسات شدید بیانشده در شعر، آن را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب میسازد.
شمارهٔ ۱۸۲۹
می گذری که سینه را وقف هوای خود کنی
من که بوم که بر دلم داغ جفای خود کنی
گویمت این چنین مرو، وز بد چشم کن حذر
لیک تو گفت نشنوی، کار برای خود کنی
حیف بود که در روش پای تو بر زمین رسد
دیده به خاک می نهم، گر ته پای خود کنی
ماهی و آفتاب سان گرم بر آسمان روی
آه مرا اگر شبی راهنمای خود کنی
گفتی اگر نگه کنی دو رخ من سزا کنم
آینه گر کنی نگه، هم تو سزای خود کنی
جان تو هست در دلم، وز سر لطف و مردمی
هر چه بجای دل کنی، آنگه بجای خود کنی
خسرو از اشتیاق تو سوخته گشت و وقت شد
گر نظری به مرحمت سوی گدای خود کنی
من که بوم که بر دلم داغ جفای خود کنی
گویمت این چنین مرو، وز بد چشم کن حذر
لیک تو گفت نشنوی، کار برای خود کنی
حیف بود که در روش پای تو بر زمین رسد
دیده به خاک می نهم، گر ته پای خود کنی
ماهی و آفتاب سان گرم بر آسمان روی
آه مرا اگر شبی راهنمای خود کنی
گفتی اگر نگه کنی دو رخ من سزا کنم
آینه گر کنی نگه، هم تو سزای خود کنی
جان تو هست در دلم، وز سر لطف و مردمی
هر چه بجای دل کنی، آنگه بجای خود کنی
خسرو از اشتیاق تو سوخته گشت و وقت شد
گر نظری به مرحمت سوی گدای خود کنی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.