۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶۱

سرمه اندر چشم خودبین می کنی
شانه اندر زلف پرچین می کنی

از ستم چندین که کردی کس نکرد
بس کن، از بهر که چندین می کنی؟

در غم لبهای من گویی بمیر
مرگ را بر بنده شیرین می کنی

بگذری از مهر و گویی کاین کنم
مهر می باید ترا کاین می کنی

تا بود ما و خیالت در شرف
چشم خسرو پر ز پروین می کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.