هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم غربت، فراق و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از دوری معشوق یا عزیزی رنج می‌برد و آرزوی بازگشت او را دارد، اما در عین حال از ناکامی‌ها و نابسامانی‌های زندگی شکایت می‌کند. احساس تنهایی، اندوه و از دست دادن سرمایه جوانی از مضامین اصلی این شعر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، غم‌انگیز و پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی و از دست دادن جوانی برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۸۶۹

ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و جانی
یا خود چو عمر رفته باز آمدن ندانی؟

در راه تو بمیرم، گرچه ترا نبینم
باری خلاص یابم از ننگ زندگانی

زانجا که رفته ای تو، نفرستی ار سلامی
بر دست باد باری از خاک ره نشانی!

رفتی و زآرزویت بر لب رسید جانم
مانا که زنده یابی، باز آاگر توانی

از ما چو آشنایان برداشتند دل را
ای جان زار مانده، تو هم ببر گرانی

ای صاحب سلامت، خفته به خواب مستی
تو در شب فراقت احوال من چه دانی؟

زین بخت نابسامان کامی نیافت خسرو
برباد آرزو شد سرمایه جوانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.