هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق می‌پردازد. شاعر از شب تاریک، مؤذن، مرغ سحر، و دیگر عناصر طبیعی برای بیان حالات درونی خود استفاده می‌کند. او از فراق، انتظار، و ناتوانی در تحمل درد عشق سخن می‌گوید و در نهایت، به ناامیدی و اسارت در دام هوش و هوس اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۸۸۶

ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی
وی مؤذن تو به فریاد رسی می مانی

چه خبر داری از آن قافله، ای مرغ سحر؟
که ز فریاد به نالان جرسی می مانی

گریه می خواست همی آیدم از دیدن تو
زان که، ای سرو، به بالای کسی می مانی

عمرم آن است که در دیده همی آیی، لیک
مردن این است که در دیده بسی می مانی

صد شبم چشم به ره مانده و روزی که رسی
طاقتم نیست، اگر یک نفسی می مانی

آخر، ای دل، چه کنم با تو، به هر جا که روی
عاقبت بسته به دام هوسی می مانی

آه سوزنده چرا دود ز تو برنآرد؟
خسروا، چون تو نزاری، به خسی می مانی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.