۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۰۱

هوس پخته ست این پروانه بهر خویشتن سوزی
بیا و خانه روشن کن ز بهر مجلس افروزی

چه آتش می زنی زینسانم، ای دور از تو چشم بد
دل و جان است آخر نی سپند است این که می سوزی

گر از بی مهری چشمت گله کردم بنامیزد
که آموزد کمان ابرویت را رسم کین توزی

چو دیدی مردنم، گفتی که روزی روی بنمایم
چنین روزی همم در زندگی یعنی شود روزی

سگت هم می رمد از من، توانی مردمی کردن
که چون بازو کنم طوقش به تیری بازویم دوزی

چه اغرا می کنی در خون خسرو چشم بدخو را
به رحمت ره نما قصاب را، کشتن چه آموزی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.