هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج عاشق از دوری معشوق و آرزوی وصال است. شاعر از زندگی کوتاه و فرصتهای از دست رفته میگوید و از معشوق میخواهد که این فرصتهای باقیمانده را دریابد. همچنین، او از رنجهای عشق و حسادت به دیگر عاشقان سخن میگوید و مرگ در راه معشوق را افتخار میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه غمگین است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و رنج عشق نیاز به بلوغ ذهنی دارد.
شمارهٔ ۱۹۰۰
ما را در آرزویت بگذشت زندگانی
باقیست تا دو سه دم، دریاب گر توانی
چشمت که کشت ما را باشد همین قصاصش
کز دور مردن من بنماییش نهانی
گر این تن چو مویم بوده ست از تو گویی
تو دیر زی که اینک مردیم از گرانی
رشک آیدم ز تیغت بر عاشقان دیگر
این لطف هم مرا کن از بهر آن جوانی
چون بر سرم رسیدی، بر من مبارک آمد
مردن بر آستانت، ای جان زندگانی
شکر غم تو گویم کز دولتش همه شب
با دیده در شرابم، با دل به دوستگانی
با سوز خود خوشم من، بر من مخند گه گه
تا بیشتر نگردد این داغهای جانی
گر بگذری بدانسو، ای باد، زلف او را
زان گونه کو نداند، از من دعا رسانی
بی او، دلا، ز خسرو کم جو قرار و سامان
کو رسم صبر داند، لیکن چنانکه دانی
باقیست تا دو سه دم، دریاب گر توانی
چشمت که کشت ما را باشد همین قصاصش
کز دور مردن من بنماییش نهانی
گر این تن چو مویم بوده ست از تو گویی
تو دیر زی که اینک مردیم از گرانی
رشک آیدم ز تیغت بر عاشقان دیگر
این لطف هم مرا کن از بهر آن جوانی
چون بر سرم رسیدی، بر من مبارک آمد
مردن بر آستانت، ای جان زندگانی
شکر غم تو گویم کز دولتش همه شب
با دیده در شرابم، با دل به دوستگانی
با سوز خود خوشم من، بر من مخند گه گه
تا بیشتر نگردد این داغهای جانی
گر بگذری بدانسو، ای باد، زلف او را
زان گونه کو نداند، از من دعا رسانی
بی او، دلا، ز خسرو کم جو قرار و سامان
کو رسم صبر داند، لیکن چنانکه دانی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.