هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و بیان میکند که دلش همچون آینهای شیفتهی صورت معشوق شده است. او از درد فراق و مهجوری مینالد و حاضر است جانش را فدای معشوق کند. همچنین، شاعر از بیتفاوتی معشوق به عشقش شکایت دارد و میگوید کسی که عشق را تجربه نکرده، نمیتواند درد دل او را درک کند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فداکاری در عشق و درد فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۹۰۶
بدین صفت که تویی در زمانه، معذوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
که غنچه پای برون می نهد ز مستوری
مرا چو از تو اجازت به زندگانی نیست
به زیر پای تو جان می دهم به دستوری
ترا که شوق عزیزی نسوخت، کی دانی؟
که چیست بر دل خسرو ز داغ مهجوری
اگر به صورت زیبای خویش مغروری
دلم چو آینه صورت پرست شد، چه کنم؟
به هر طرف که نظر می کنم تو منظوری
به بلبلان برسانید تا نفس نزنید
که غنچه پای برون می نهد ز مستوری
مرا چو از تو اجازت به زندگانی نیست
به زیر پای تو جان می دهم به دستوری
ترا که شوق عزیزی نسوخت، کی دانی؟
که چیست بر دل خسرو ز داغ مهجوری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.