هوش مصنوعی: این متن شعری است که از بی وفایی، جفاکاری و رفتارهای ناپسند فردی دیگر شکایت می‌کند. شاعر از بی‌وفایی و چندرویی طرف مقابل گله می‌کند و به او هشدار می‌دهد که از آزار دیگران دست بردارد. همچنین، از عشق نافرجام و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفاکاری و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۱۹۱۱

بدین صفت که ببستی کمر به خونخواری
درست شد که نداری سر وفاداری

به هر جفا که توان کرد کار من کردی
خدای تو به دهادت ازین جفاکاری

تویی چو آینه و صد هزار رو در تست
ولی چه سود که یک رو نگه نمی داری؟

رخ تو احسن تقویم، چون شوی طالع
ستارگان فلک در حیات نشماری

ببست گویی آب حیات را زنگار
در آن زمان که بپوشی قبای زنگاری

ز رشک چشم تو نرگس که خاستی به چمن
نمی تواند برخاستن ز بیماری

چنان شدم که به جایم نیاری، ار بینی
هنوز شرط تعهد به جا نمی آری

حدیث بشنو، از آزار مردمان برخیز
که هیچ چیز نخیزد ز مردم آزاری

مرا که باد هوایت بر آسمان برده ست
بگیر دست، به شرطی که باز نگذاری

ز زنده داری شبهای من ترا چه خبر؟
شبی به خواب ندیدی چو روی بیداری

مریز خون دو چشم عزیز خسرو، ازآنک
نریخت خون عزیزان کسی بدین خواری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.