۳۴۴ بار خوانده شده

غزل ۸.

ایا والی معلی کن وفاداران خود ها را
توئی مولی مزکی کن جفا کاران خود ها را

بقرب خویش را هم ده ، دل دیوانه ء مارا
مکن بیدل بمهجوری تو غمخواران خود ها را

طبیبان جمله می هستند دوا هرگز نمی دانند
نظر رحمت مداوا کن به بیماران خود ها را

بسی گریم ز شوق تو، بسی نالم ز درد تو
نظر فضلی فراوان کن، بمشتاقان خود ها را

اگر این یار مشتاق است، گدای شب که بیدارست
نباید سخت بیرحمی بدرویشان خود ها را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۷
گوهر بعدی:غزل ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.