هوش مصنوعی: این شعر بهار و شادی طبیعت را توصیف می‌کند، اما شاعر در میان این شادی، غم و تنهایی خود را بیان می‌کند. او به دنبال بادی است که آرامش‌بخش باشد، اما تنها سیاهی و غم را می‌یابد. شاعر از زاهد می‌خواهد که دیگر به او طعنه نزند و اشاره می‌کند که عشق و خرد با هم سازگار نیستند، همان‌طور که زاغ در باغ نمی‌گنجد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹۲۷

گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر باغی
هر فاخته ای دارد با همسر خود داغی

از باد صبا هر کس بشکفته چو گل خرمن
آن باد که من جویم کی می وزد از باغی؟

هر کس غم خود گویان با قمری و با بلبل
من سوخته می جویم رو کرده سیه زاغی

من سوخته ام، زاهد، تو طعنه زنی هر دم
تا چند نهی داغی ما را زبر داغی

خسرو نشود هرگز عشق و خردت با هم
کان زاغ نمی گنجد در خانه انباغی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.