۲۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۲۷

گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر باغی
هر فاخته ای دارد با همسر خود داغی

از باد صبا هر کس بشکفته چو گل خرمن
آن باد که من جویم کی می وزد از باغی؟

هر کس غم خود گویان با قمری و با بلبل
من سوخته می جویم رو کرده سیه زاغی

من سوخته ام، زاهد، تو طعنه زنی هر دم
تا چند نهی داغی ما را زبر داغی

خسرو نشود هرگز عشق و خردت با هم
کان زاغ نمی گنجد در خانه انباغی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.