هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از درد عشق، جدایی و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او از رنج‌های عاطفی، احساس تنهایی و ناامیدی سخن می‌گوید و گاهی با طنز تلخ و کنایه‌آمیز به وضعیت خود اشاره می‌کند. شاعر از این که معشوق به دیگران توجه دارد و او را فراموش کرده، گلایه می‌کند و در نهایت، با پذیرش مرگ در راه عشق، از معشوق می‌خواهد که به دیگران روی نیاورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده، احساسات عمیق غمگینانه و کنایه‌های عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مفاهیم تلخ و ناامیدکننده‌اند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۹۲۸

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران

ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو
بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران

گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را
من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران

جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟
با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران

گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟
باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟

بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر
مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران

بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن
چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران

گویم که مردم از غمت، گویی که نتوان این قدر
سهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران

تو سود کردی بنده را، من جان زیان دادم به تو
مپسند بهر سود خود چندین زیان دیگران

تو می خوری، من درد و غم، یعنی روا باشد چنین
شربت تو آشامی و تب در استخوان دیگران

خسرو به تار موی تو جان می دهد دیگر جهان
گر چه علی الرغم منی جان و جهان دیگران
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.