هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌وفایی و دوری معشوق رنج می‌برد. شاعر از ناامیدی، غم و اندوه، و احساس بی‌پناهی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش معشوق به او توجه می‌کرد و دردهایش را تسکین می‌داد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۹۳۳

گر چشم من در روی آن خورشید رخسار آمدی
آخر شب امید را صبحی پدیدار آمدی

تا کی دوم چون بیخودی در کویت ار بختم بدی
یا پای در سنگ آمدی یا سر به دیوار آمدی

گر دوست بودی یار من، کی خواستی آزار من؟
آسان گرفتی کار من، هر چند دشوار آمدی

پشت من از غم گشت خم، کز بخت بنمودی ستم
هرگز چنین خاری ز غم بر جان غمخوار آمدی؟

دردی که دارم در نهان کز یار جستی کس نشان
هر موی من گشتی زبان، یک یک به گفتار آمدی

تا کی ز بیداری مرا باشد دو دیده در هوا
ای کاش! تیری از سما بر چشم بیدار آمدی

خسرو چنان گشت از سخن، کاندر میان انجمن
از دوست در گفتی سخن، دشمن به گفتار آمدی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.