هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و جدایی از معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش از همان ابتدا از او دوری می‌گزید. او از دل‌شدگی و ناتوانی در فراموشی معشوق می‌گوید و یادآور می‌شود که چگونه توصیف زیبایی‌های معشوق، باعث درد و رنج او شده است. شاعر از توبه و پشیمانی خود سخن می‌گوید و به شب‌هایی اشاره می‌کند که برای گدایی عشق به درگاه معشوق سپری کرده است. او ابراز می‌کند که حتی اگر غم معشوق را دوست دارد، اما با فردی بیگانه آشنا نشده است. در نهایت، شاعر از نبود معشوق و هجران او می‌نالد و آرزو می‌کند که اگر معشوق مانند گلی بود، او مانند بلبلی برایش آواز می‌خواند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۹۳۸

پیش از این من با جوانان آشنایی کردمی
کاشکی زیشان هم از اول جدایی کردمی

از دل گمگشته اکنون گوش نتوانم نهاد
زانکه اول وصف خوبان ختایی کردمی

زین دل دوزخ اگر افروختی شمع مراد
وقتی آخر شام غم را روشنایی کردمی

یک سخن شیرین ندارم یاد از آن رویی که آن
بر جراحتهای جانی مومیایی کردمی

توبه داد این چشم شاهدباز و این شاهد مرا
زانچه من وقتی حدیث پارسایی کردمی

ای خوش آن شبها که از بهر گدایی بر درت
بر سر کوی تو بر درها گدایی کردمی

خلعت تیغت ز خون بایستی اندر گردنم
تا میان عاشقانت خودنمایی کردمی

از پی تو دوست می دارم غمت را، ورنه من
با چنان بیگانه ای کی آشنایی کردمی

زاغ نالان است خسرو بی رخت وز خار هجر
گر گلی بودی ز تو، بلبل نوایی کردمی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.