هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و اسارت در دام معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و آرزوی نزدیکی به معشوق می‌نالد و حتی مرگ در راه معشوق را پذیرفته است. همچنین، به نقد دنیا و طعنه‌های دیگران اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که مانند معشوق بی‌نظیر باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۹۳۷

گر به کمند زلف تو من نه چنین اسیرمی
کی به کمند ابرویت خسته زخم تیرمی

هست یقین چو مردنم، از غم دوریش مکش
باری اگر بمیرمی، در قدم تو میرمی

بودم اسیر کافران وقتی و در فراق تو
در هوسم که این زمان کاش همان اسیرمی

پند دهند کز بتان چشم ببند جان من
باز کشید تا مگر بند کسی پذیرمی

ترک سخن بگو که شدملک جهان از آن من
آه که تنگ در برت یک شب اگر بگیرمی

طعنه زنی که خسروا، ملک جهان ستانمی
گر به ولایت سخن مثل تو بی نظیرمی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.